درمان تب کابین می تواند برخی از معنی دار تعاملات

یادداشت از یک زیرزمین فراری:من در پارکینگ در بازار سبد در وستفورد. آن است که فقط قبل از 6 صبح تا 7 صبح زمان مج

توسط ATSHNEWS در 25 اردیبهشت 1399

یادداشت از یک زیرزمین فراری:

من در پارکینگ در بازار سبد در وستفورد. آن است که فقط قبل از 6 صبح تا 7 صبح زمان مجاز برای شهروندان ارشد به خرید خود را انجام.

آن است که بارانی و تاریک است. وجود دارد یک خط از 40 نقاب افراد مسن در حال انتظار برای دریافت در. پس من هیچ صبر من فکر می کنم به نوبه خود در اطراف و رفتن به خانه. اما از آنجایی که من در حال حاضر وجود دارد و بدون هیچ چیز بهتر به انجام, من تصمیم به پیوستن به جمعیت.

من پارک قرار داده و بر من ماسک و راه رفتن به پایان خط و آماده شدن برای تهاجم. من فکر می کنم: "در اینجا ما هستند ما چند ما مبارک چند ما باند خفت گیری."

هر کس شش فوت از هم جدا. در پایان خط یک سبد بازار, کارمند, دست من خورده کارت. من آن را باز کنید و پیدا کردن یک سبد بازار کارت اعتباری برای $100. "به این می گویند $100? من درخواست MB کارگر در حیرت

این مطمئن می کند. این کمک مالی به سالمندان از "یک زن و شوهر خوب," او می گوید. بعد من پیدا کردن که سرزده یک - هدیه روز رفت و به همه سالمندان خرید در آن ساعت در آن روز. من تخمین می زنند که به خوبی بیش از $4000 حداقل با توجه به 40 در خط و بیشتر که بعد آمد. چه چیز خوبی انجام دهد.

هنگامی که من سمت چپ با مواد غذایی من من تو را دیدم که من تا به حال 60 دلار در سمت چپ ادم عجیب و منزوی طلا کارت اعتباری.

ناگهان من احساس اضطراب سخت و ناگهانی از گناه. من واقعا نمی نیاز به $100.قطعا وجود افراد نیازمندتر از من. اگر چه بیشتر همه چیز تعطیل به دلیل بیماری همه گیر کوروناویروس و بسیاری از مردم بيکار بودند و من هنوز مشغول به کار است.

من فکر کردم به کارت شد و در سمت چپ آن را به یکی دیگر از باند خفت گیری, اما پس از آن متوجه شدم که همه در حال حاضر 100 دلار است. بنابراین من نوشت: از چک به موسسات خیریه, حتی اگر آن را به من ساخته شده یک regifter.

****************************

من بعد قیمتها متفاوت بود. گیر در خانه با کمی به عنوان خوانده شده و با کتابخانه شهر—مانند هر چیز دیگری—تعطیل برای مدت–من نیاز به کتاب. من به عنوان خوانده شده بود همه چیز را در خانه. با هر خرید از آمازون, من نمیفهمد خرید از آنها را بیش از حد طولانی است. من نیاز به یک یا دو کتاب در حال حاضر.

دانستن که ضربه فیلم های پورنو کار را عمده فروشی همیشه به حال یک صفحه نمایش از کتاب برای فروش, من سوار به ضربه فیلم های پورنو کار را در Nashua. کسب و کار پررونق بود و هر کس مناسب پوشانده است.

پس از وارد کردن یک ضربه فیلم های پورنو کار کارمند دست من یک زن و شوهر از دستمال مرطوب.

"که چرخ دستی?" از من خواسته. ضربه فیلم های پورنو کار را کرده است این تند چرخ دستی که مانور مانند جنگ جهانی اول مازاد مخازن

وی با اشاره به سمت جایی که کارمند دیگری که به نظر می رسد چینی شد, پاک کردن دسته یک سبد خرید. من برداشت این سبد گفت: "متشکرم" و چرخ دور.

پنج دقیقه بعد همان مرد گذشت من هل دادن یک سبد خرید در نزدیکی این کتاب نمایش شمارنده. آن همان بود و من ناگهان متوجه شدم که او یک کارمند است اما یک مشتری مثل من. من تا به حال گرفته شده در سبد خرید خود را. و به جای پانچ من از او اجازه دهید من آن را.

من احساس احمق. من فکر می کنم که او می بیند من به عنوان یک پسر قلدر به عنوان زشت آمریکایی حتی اگر برای همه من می دانم که او نیز یک آمریکایی و یک های اخیر تازه وارد به ما زمین بزرگ است.

من چرخ پس از او. "هی مرد من سبد خرید خود را. من متاسفم" من کمربندش را بست و از طریق ماسک. "من فکر کردم شما مشغول به کار در اینجا."

"مشکلی نیست," او گفت:.

"من دیدم شما پاک کردن سبد خرید و من فکر کردم شما یک کارمند مثل مرد توزیع دستمال مرطوب. من واقعا متاسفم."

"مشکلی نیست," او گفت:.

همسر او ظاهر شد و به او صحبت کرد در چینی که صدا به من مانند "آیا این meathead که در زمان ما سبد خرید?"



tinyurlis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netshrtco.detny.im
آخرین مطالب