نامه سهیلا حجاب از زندان: فریاد دادخواهی بر میآورم
سهیلا حجابسهیلا حجاب زندانی سیاسی محبوس در بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه، در نامهای به شرح فشارها و پروندهسازیها و اعمال محدودیتها که علیه او جاری است، پرداخته است.
او در بخشی از این نامه نوشته است:
«من از تمام فعالان حقوق بشر در جای جای دنیا فریاد دادخواهی بر میآورم که جای ضربوشتم، کبودیهای قسمتهای مختلف در بدنم درد میکند، جای موهای کنده شده از سرم نه یک بار بلکه بارها روی آسفالت خیابان این بار از طبقه دوم زندان و کشیده شدنم از روی بیست پله و حیات و انفرادی؛ در حالی که در اعتصاب غذا بودم و روزها و هفتهها بدنم در ضعف بسیار قرار داشت؛ هنوز خون زیر پوستم بخاطر فشار زیاد دستبند و پابند ذوق ذوق میکند، از اسپری فلفل گرفته تا گاز اشکآور.
فریاد دادخواهی بر میآورم که مدام شکنجه جسمی و روحی میشوم، مدام پروندهسازی برایم در جریان است، مدام از این زندان به زندانی دیگر، از بازداشتگاهی به بازداشتگاهی دیگر و از این انفرادی به انفرادی دیگر جابجا میشوم؛ مورد اهانت و ضربوشتم قرار میگیرم و تهدید به پروندهسازی میشوم.
یک هفته تلفن بند زنان زندان را بخاطر عدم انعکاس وضعیت جسمی من به بیرون قطع کردید و بعد برای شکستن اعتصاب غذای من به خشونت، ضربوشتم و هتک حرمت، انتقال به سلول انفرادی، ممانعت از ملاقات و تماس با خانواده، احضار به دادگاه و تهدید به پروندهسازی متوسل شدید.»
متن کامل این نامه به نقل از هرانا به شرح زیر است:
«مدعیان دین و دیانت، در این روزها و شبها قرآن بر سر میگیرند و طلب عفو و بخشش به درگاه خدا می کنند، از کدام بخشش سخن میگویید؟ وقتی ظالمانهترین رفتارها را در حق فرزندان این سرزمین روا میدارید! من یکی از آنان هستم؛ فرزند کوچک ملت بزرگ ایران که هرگز شما را نخواهد بخشید.
آقای رئیسی! سخنان شما و بسیاری از مسئولین را در رسانه ملی شنیدم، به راستی با چه اعتماد به نفسی چشم در چشم مردم از بخشش صحبت میکنید؟ من و بسیار کسان دیگر را بارها و بارها در زمانهای مختلف و به خاطر جرم مرتکب نشده در شعبات مختلف محاکمه کردید، در جوانی زندانهای سراسر کشور را زندان گردی میکنم، بازداشتگاهها و انفرادیهای مختلف و طولانی.
از بس توسط عوامل شما در زمان های مختلف به دلایل واهی مورد ضربوشتم قرار گرفتهام که دیگر جانی در تنم نمانده، مرا به زندانهایی میفرستید که کوچکترین احترامی را برای حقوق یک زندانی سیاسی قائل نیستند.
من از تمام فعالان حقوق بشر در جای جای دنیا فریاد دادخواهی بر میآورم که جای ضربوشتم، کبودیهای قسمتهای مختلف در بدنم درد میکند، جای موهای کنده شده از سرم نه یک بار بلکه بارها روی آسفالت خیابان این بار از طبقه دوم زندان و کشیده شدنم از روی بیست پله و حیات و انفرادی؛ در حالی که در اعتصاب غذا بودم و روزها و هفتهها بدنم در ضعف بسیار قرار داشت؛ هنوز خون زیر پوستم بخاطر فشار زیاد دستبند و پابند ذوق ذوق میکند، از اسپری فلفل گرفته تا گاز اشکآور.
فریاد دادخواهی بر میآورم که مدام شکنجه جسمی و روحی میشوم، مدام پروندهسازی برایم در جریان است، مدام از این زندان به زندانی دیگر، از بازداشتگاهی به بازداشتگاهی دیگر و از این انفرادی به انفرادی دیگر جابجا میشوم؛ مورد اهانت و ضربوشتم قرار میگیرم و تهدید به پروندهسازی میشوم.
یک هفته تلفن بند زنان زندان را بخاطر عدم انعکاس وضعیت جسمی من به بیرون قطع کردید و بعد برای شکستن اعتصاب غذای من به خشونت، ضربوشتم و هتک حرمت، انتقال به سلول انفرادی، ممانعت از ملاقات و تماس با خانواده، احضار به دادگاه و تهدید به پروندهسازی متوسل شدید.
همان علی که برایش شب زنده داری میکنید حاکمان را به رعایت عدالت دعوت میکرد، همان حسینی که در این شب ها واسطهاش میکنید که خداوند از گناهانتان بگذرد، میگوید “دین اگر ندارید لااقل آزاد مرد باشید.”
آنطور که با من در زندانها رفتار میکنند، در جنگ ایران و عراق با اسرای ایرانی برخورد نشد، فریاد دادخواهی بر میآورم؛ از آنهایی که برای انسانیت میجنگند نه برای من سهیلا حجاب.
سهیلا حجاب / اردیبهشتماه ۱۴۰۱ / بند زنان کانون اصلاح و تربیت کرمانشاه