پتی اسمیت: “من ناآرامی های جهان را در گودال شکم خود احساس می کنم”

Category: بلاگ

P آتی اسمیت ، ستاره راک ، شاعر ، هنرمند تجسمی و نویسنده ، با خاطرات Just Kids برنده جایزه کتاب ملی 2010 شد. سال میمون ، متن پس زمینه متحرک او – در مورد از دست دادن ، سرزندگی ، دوستی و امید – اکنون در شومیز (بلومزبری) منتشر شده است. شما برنامه سال میمون را دارید یا تقریباً خودش آن را نوشت؟
راستش ، من هیچ هدفی نداشتم. اواخر سال 2015 بود. من در فیلمور در سانفرانسیسکو کنسرت داشتم و قرار بود با دوست خوبم سندی پرلمن به یک سفر برویم. اما او تصادف کرد و در کما بود و من بدون برنامه بودم. من رانندگی نمی کنم ، بنابراین تصمیم گرفتم که در مجاورت او بمانم و تنها باشم ، شروع به تهیه یک روزنامه می کنم. به نظر من نوشتن ژورنال مانند داشتن یک دوست خیالی است.

کتاب شما تا حدودی در مورد خلوت آیا شرکت خود را دوست دارید؟
من به تنهایی احتیاج ندارم اما بد نیستم خودم باشم. من هنگام گشت و گذار تنها نیستم. تا حدی مربوط به سن است. من به دنبال یک همراهی خاص نیستم من دوست دارم در حال حرکت باشم – در کافه ای که کمی غوغا دارد یا در قطار – من اینگونه دوست دارم کار کنم. تنهایی و تنها بودن فرد متفاوت است. به تنهایی ، شما در معرض ماجراجویی هستید و اغلب در جو ایجاد شده توسط دیگران ، که به نظر من الهام بخش است.

شما می نویسید که انگار به طور ناشناس سفر می کنید اما مردم باید مدام شما را بشناسد؟
من هرگز به صورت ناشناس سفر نمی کنم. من فقط به دنبال کار خود هستم – بجز در ایتالیا که خیلی دوست دارم و به کسی نیاز دارم که با من راه برود.

آیا شما بی قرار هستید؟
بله [می خندد]. حتی در دوران کودکی کمی من تنها بودم. من خواهر و برادری داشتم که دوستشان داشتم و چند دوست صمیمی. اما من خیلی آدم اجتماعی نیستم. بزرگترین کار اجتماعی من زمانی است که روی صحنه هستم. من می توانم روزها را بدون صحبت با شخص خاصی پشت سر بگذارم. من اکنون لحظه از دست دادن را بهتر کنترل می کنم ، اما بعضی روزها غیرقابل تحمل است که افراد خاصی اینجا نیستند

نوشتن شما دوستان را جشن می گیرد – عکاس رابرت مپلثورپ و اکنون نمایشنامه نویس سام شپارد. وقتی به شپرد فکر می کنید ، چه تصویری به ذهن شما خطور می کند؟
می بینم سام با لبخند زرنگی به من نگاه می کند – او من را خیلی خوب می شناخت – خیلی دلم برای او تنگ شده است. سام بسیار محافظ بود ، هرچند که فهمید من بسیار سخت گیر هستم و از پس خودم برمی آیم. ما از میان رمانتیک رمانتیک عبور کردیم اما نیازی به آن نداشتیم ، از بسیاری جهات با هم ارتباط برقرار کردیم. ما به هم اعتماد کردیم ، به کار یکدیگر احترام گذاشتیم ، شوخ طبعی مشابه داشتیم. ما رابطه ای برابر اما مردانه و زنانه داشتیم که در هر سنی خوب است. او مانند یک دوست بود اما همچنین مانند داشتن یک مرد در زندگی من بود – برای 50 سال.

آیا یک ضرر شما را برای دیگری آماده می کند؟
< / strong> من اکنون لحظه از دست دادن را بهتر کنترل می کنم ، مسافت طولانی است که دشوار است. از دست دادن رابرت ضربه بزرگی بود و پردازش آن بیشتر طول کشید اما من جوان تر بودم. دیروز ، به طور تصادفی ، خیلی دلم برای او تنگ شد – ناگهان – خیلی. دلم برای گفتن با او درباره هنر ، چیزهایی که آزار دهنده من بود و فقط خندیدن از دستم می رسید. بعضی روزها ، افراد خاصی – غیرقابل تحمل می شود که آنها اینجا نیستند.

پتی اسمیت با سام شپارد در سال 2012

پتی اسمیت با سام شپارد در سال 2012. عکس: Alamy Stock Stock

آیا از 70 سالگی ترسیده اید؟
هفتاد و هفتاد عددی بود که باید حساب شود. والدین من تا 83 سالگی زندگی کردند. حدود یک سال ، 70 نفر خالی از سکنه بودند. من احساس ناموزونی از تقویم زمانی داشتم. سپس تصمیم گرفتم: بهتر کار کن ، سالم تر باش. در طی این همه گیری ، سعی کردم بر روی آن تمرکز کنم. من خودم پخت و پز می کنم ، محتاطانه غذا می خورم ، اضافه وزنم را از دست داده ام. من دارم ورزش می کنم ، سعی می کنم از نظر ذهنی مثبت باشم.

مادر شما چگونه بود؟ آیا شما مانند او هستید؟
من هرگز چنین تصور نمی کردم تا اینکه پیر شدم. بسیاری از بهترین ویژگی های من از او ناشی می شود. مادرم قوی ، پریشان – بازمانده بود. ما یک خانواده از طبقه متوسط ​​و پایین بودیم. مادرم تمام زندگی خود پیشخدمت بود ، حتی تا هشت ماهگی بارداری. او شوخ طبعی داشت. ما عشق او را احساس کردیم ، حتی وقتی به شدت مجازات شدیم. فوق العاده ترین کیفیت در والدین من این بود که آنها هیچ تعصبی ندارند. آنها فقط یک قانون داشتند: شما باید آدم خوبی باشید ، باید خوب باشید.

در کدام دهه بیشتر خوشبخت بودید؟
من دوران کودکی خود را دوست داشتم – سگهایم. من اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 را دوست داشتم زیرا همه دوستانم زنده بودند. دهه 80 خوشبختترین سالهای من بود: من فرزندانم را داشتم ، نوشتن را توسعه دادم ، به شوهرم [فرد “سونیک” اسمیت نزدیک بودم که عمر طولانی نکرد. من تا حدودی زندگی جداگانه ای داشتم اما از چیزهای کوچک قدردانی می کردم: یک فنجان قهوه یا یک درخت گلابی فوق العاده در حیاط که در پاییز گلابی برای من می ریخت.

آیا 2020 از سال میمون آسیب زا تر بوده است؟
من هرگز چنین سال آسیب زایی را تجربه نکرده ام. هر روز احساس ناراحتی می کنم ، بخشی از آن به دلیل جو رئیس جمهور در کشور ما است: ما بیش از هر زمان دیگری اختلاف نظر داریم. من ناآرامی های جهان را در گودال شکم خود احساس می کنم.

شما برای دیدن علائم هدیه ای دارید – اما آیا زندگی تصادفی است؟
اسکندر بزرگ به سراغ خطاب رفت تا از او بپرسد چگونه در جنگ می گذرد ، به او گفته شد که به “خدا و شانس” احتیاج دارد. بعضی چیزها ماهیتی از پیش تعیین شده و معنوی دارند ، بعضی دیگر اتفاقی است – نوشته ها و نانوشته ها دور هم جمع می شوند.

سام شپرد گفت شما می توانید هر کاری انجام دهید ، و در کتاب: “آن زمان همه ما جوان بودیم و این ایده کلی بود.” اکنون ایده عمومی چیست؟
ما هنوز می توانیم هر کاری انجام دهیم اما تا زمانی که از دو بحران جهانی مراقبت نکنیم: همه گیر و بحران محیط زیست. نجات زمین از تخریب گسترده محیط زیست باید اولین چیزی باشد که ما روی آن تمرکز می کنیم.

آیا پشیمان هستید؟
نمی دانم به عنوان یک هنرمند پشیمان هستم – من همیشه بهترین کاری را که می توانم انجام داده ام. به عنوان یک انسان ، بزرگترین حسرت من این است که با بزرگتر شدن مادرم وقت بیشتری را با مادر نگذراندم. ای کاش می توانستم یک قهوه دیگر با او بخورم و بگذارم همه داستان هایش را برای صدمین بار برای من تعریف کند.

آیا هنوز هم مانند آنچه فکر می کنی فکر می کنی کتاب: “یک اتفاق فوق العاده رخ خواهد داد – شاید فردا .”
من همیشه فکر می کنم که…

• سال میمون توسط بلومزبری منتشر شده است (9.99 پوند). برای سفارش کپی به Guardianbookshop.com مراجعه کنید. پرداخت رایگان و رایگان انگلیس با هزینه بیش از 15 پوند و نویسنده ، جایزه کتاب ملی 2010 را با خاطرات خود فقط بچه ها برنده شد. سال میمون ، متن پرتحرک او – درمورد از دست دادن ، سرزندگی ، دوستی و امید – اکنون در جلد شومیز (بلومزبری) به پایان رسیده است.

آیا شما برنامه سال را برنامه ریزی کردید؟ از میمون یا تقریباً خودش نوشت؟
راستش ، من هیچ هدفی نداشتم. اواخر سال 2015 بود. من در فیلمور در سانفرانسیسکو کنسرت داشتم و قرار بود با دوست خوبم سندی پرلمن به یک سفر برویم. اما او تصادف کرد و در کما بود و من بدون برنامه بودم. من رانندگی نمی کنم ، بنابراین تصمیم گرفتم که در مجاورت او بمانم و تنها باشم ، شروع به تهیه یک روزنامه می کنم. به نظر من نوشتن ژورنال مانند داشتن یک دوست خیالی است. ادامه خواندن …

joker123 casino malaysia minyak dagu mega888 apk pussy888 xe88 joker123 super 8 ways ultimate live casino malaysia live22 malaysia mega888 apk 免费电影 casino malaysia