پدرانه درس از یک کلم پچ بچه

زمانی که من چهار من خواب داشتن بسیار خود من کلم پچ بچه عروسک. آن را نسبتا رویای مشترک در ذهن بسیاری از دختران

توسط ETELARESANKHABAR در 10 تیر 1399

زمانی که من چهار من خواب داشتن بسیار خود من کلم پچ بچه عروسک. آن را نسبتا رویای مشترک در ذهن بسیاری از دختران کوچک به عنوان فصل کریسمس نزدیک استراتژیک پله تا فشار بر پدر و مادر خود را یک شکاف. آن را ایجاد آنچه که به عنوان شناخته شده کلم پچ شوق در سال 1983 با تعیین پدر و مادر در تلاش برای فروشگاه و تحقق خواست خود دختران کوچک cradling کلم پچ بچه عروسک در صبح کریسمس.

من فرستاده شده بود یک برادر عزیزم حدود یک سال قبل و من از خواب cradling کمی عروسک دختر با جریان زرد نخ مو که شبیه خود من و یک لباس صورتی با لبه های بند دار. من تا به حال تعجب آنچه که اختصاص داده شده نام را بخوانید در کلم پچ شناسنامه زمانی که من آن را کشیده و از زرد و سبز جعبه با پنجره روشن ، من فکر کردم در مورد تمام مکان ها او را با من و همه سرگرم کننده ما را با هم داشته باشد. و در صبح کریسمس, من از خواب بیدار شد برای پیدا کردن یک کلم پچ بچه انتظار زیر درخت من با نعناع سبز لباس یک پیراهن سفید کوتاه, موهای قهوه ای و یک پسر نام – ارمیا.

در نگاه به گذشته آن بود که احتمالا یکی از اولین بار در یک سری از نکات را از جهان نشان می دهد که من می تواند به افزایش سه پسر بدون دختر. آن را نیز نشان دهنده نوع از پدر من.

کودکان به طور کلی آگاهی از مشکلات پدر و مادر خود را ممکن است تجربه به عنوان آنها باید. من نمی دانم که صبح کریسمس پدر و مادر من زندگی می کردند به چک چک و اغلب نگران آنها چگونه خواهد کشش پول آن را از طریق ماه اجازه دهید به تنهایی قادر به پرداخت هزینه برای خرید یک عروسک نوزاد. من نمی دانستم که پدرم از خواب بیدار شده تا اوایل یک روز صبح در صف منتظر بمانید خارج از یک فروشگاه اسباب بازی بسته قبل از رفتن به 12 ساعت شیفت در فروشگاه کفش او موفق شده در زمان. من نمی دانم وقتی که خریداران با عجله از راهرو پدرم وارد به خالی قفسه و استدلال با زن دیگری به عنوان او را برداشت و آخرین عروسک قرار داده شده در سبد خرید در حال حاضر بسته بندی شده با چند عروسک. من نمی دانم که او برنده است که استدلال چون من باز کلم پچ بچه ها در صبح کریسمس در سال 1983.

من نمی باید براق و جدید, ماشین با پاپیون قرمز در تولد 16th, اما من یک ماشین وقتی که من نقل مکان کرد و در با پدرم نیمی از راه را از طریق سال آخر دبیرستان به من جلوگیری از نیاز به تغییر مدارس. من برای شرکت در یک فانتزی از کالج ایالتی اما من به حضور در چهار سال دولت در کالج و فارغ التحصیل بدهی رایگان با تشکر از پدر من. او به من آموخت ارزش در کار قرار داده و به درجه پوشیدن نیست آن را از آمد. من صندلی را پوشش می دهد در عروسی من بود اما یک عروسی زیبا و بزرگواری برای پرداخت توسط او و من تا به حال یک پدر که من افتخار بود که در کنار من و راه رفتن را از من پایین راهرو در آن روز.

من یک پدر که به من آموخت اهمیت استقلال به عنوان یک زن. او مطمئن ساخته شده من اولین فارغ التحصیل کالج در خانواده اش چرا که او می دانست که آموزش و پرورش به من ارائه گزینه ها و مانع از همیشه نیاز به ماندن در ازدواج به دلیل وابستگی مالی. من یک پدر و ساخته شده است که مطمئن شوید که من ازدواج یک مرد خوب و هرگز در بد ازدواج با تنظیم انتظارات برای چه من باید درمان شود و این نوع از یک پدر به انتظار برای فرزندان من است. که به من آموخت که همیشه اعتماد به غرایز خود من در زندگی و نه نیاز به تایید از هر کس دیگری. هر گونه درخواست برای مشاوره بود و همیشه پاسخ با "شما چه فکر می کنید ؟ برو با دل و روده خود را." که هرگز افتخار یا bragged در مورد من به دیگران و در عین حال هرگز اجازه دهید من سوال غرور خود را — اما در همان زمان به من آموخت که می شود با فروتنی که غرور و افتخار است. من یک پدر که به من آموخت که در آن اصرار من سرچشمه حتی اگر ما هر دو همیشه همچنان حاضر به اعتراف به آن است.

نتیجه اعمال ما اغلب منعکس نمی کند قلب تلاش های ما. پدر و مادر من ساخته شده بسیاری از اشتباهات بالا بردن برادر من و من فقط به عنوان من را ساخته اند بسیاری از اشتباهات را در تربیت فرزندان خود من. آن است که در همان کسانی که اشتباهات که من آموخته اند که با ارزش ترین درس های زندگی است. من به دست اورد ترین بینش نه از آنچه که من تا به حال به عنوان یک کودک اما آنچه به من ندارد. آن را به من آموخت وسیع تفاوت بین نیاز دارید و می خواهید و غرور در درآمد همیشه سنگین تر بودن قدردانی از داده بودن چیزی. گاهی اوقات فراموش میکنم که این در بالا بردن فرزندان خود من. ما سعی می کنیم برای جلوگیری از هر گونه بدبختی در کودکان ما اغلب عدم تحقق بخشیدن به فرصت های از دست رفته برای یادگیری هنگامی که برای جلوگیری از کوچکترین ناراحتی.

درس های دوران کودکی من در زمان آشکار شد اما بسیاری نمی آمد به تمرکز تا زمانی که من تو را دیدم آنها را از طریق فیلم ، من ممکن بود همه چیز اما من همیشه یک پدر که سعی کردم که همه چیز را — حتی زمانی که آن را یک پسر کوچک کلم پچ بچه به نام ارمیا.



tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im
آخرین مطالب