یک نویسنده در توصیف یک شخصیت گرفتن از لحاظ فیزیکی قوی تر با وجود داشتن هیچ ایده چگونه آن را احساس

با گذشت هر روز Lukas می تواند احساس می کنید عضلات خود را رشد تنگ تر مانند حلقه مار. اما در واقع مانند مارها, چ

توسط NEWS-SINGLE در 12 بهمن 1398

با گذشت هر روز Lukas می تواند احساس می کنید عضلات خود را رشد تنگ تر مانند حلقه مار. اما در واقع مانند مارها, چرا که آنها در حال حرکت خود را. "عضلات حرکت نمی کند خود به خود" Lukas به خود گفت:. "یا آنها؟" آنها نمی. آن بود که او تا به حال مرده مارها در آغوش او.

سنگ سنگین شد اما پس از یک هفته در معادن Lukas می تواند در بلند یکی را بدون شکستن عرق. سپس بعد از دو هفته او می تواند در بلند دو سنگ بدون شکستن عرق. در ادامه این نرخ یک اضافی سنگ در هر هفته تا زمانی که او هرگز دوباره عرق به جز گاهی اوقات به دلایل زیبایی.

عضلات خود را موج در سراسر پشت او. آن را احساس نمی کند عجیب و غریب مانند اسپاسم. این احساس مانند یک چیز طبیعی است. این چیزی است که عضلات قرار است به انجام, Lukas فکر می کردم. آنها موج دار شدن.

Lukas قوی بود. آنقدر قوی است که او می تواند نقل مکان کرد و یک چاپگر از مقابل درب دفتر بدون رها کردن آن و نیاز به سفارش یک چاپگر جدید آنلاین.

لوکاس تا به حال abs در حال حاضر. او می تواند احساس هر یک برآمده از معده خود را مانند یک معده تخت پا. او جابجا شدم او کوچکترین ab با لذت.

بیشتر او بیشتر بازوها و پاهای خود را سوخته است. اما پس از آن در نهایت سوختن متوقف شد چرا که او اساسا مسطح است. یا شاید سوختن ادامه داد: اما در حال قوی باعث می شود شما کمتر در معرض درد پس از آن فقط او را خسته نکنید که مقدار ؟ هیچ کس نمی تواند با اطمینان می دانیم.

معدن کار سخت بود. اما او به عنوان toiled دور Lukas می تواند احساس خود هورمون رشد فعال کردن تحریک جذب و استفاده از اسیدهای آمینه به پروتئین های سنتز شده به سلول ها باعث هیپرتروفی. شعر او فکر می کردم. هیپرتروفی.

Lukas شنیده ام یک زن جوان جیغ از بالای یک برج. او می دانست که مهم نیست که چقدر دشوار بود, او تا به حال به او را نجات دهد. او شتافت تا از پله ها. معلوم شد که هیچ مشکلی در همه, چرا که او از نظر جسمی مناسب—در واقع او از آن لذت می برد. "وای" damsel گفت: به عنوان Lukas وارد اتاق. "آیا شما فقط راه رفتن تا تمام کسانی که از پله ها ؟ شما حتی نمی به نظر می رسد نفس." "بله" لوکاس پاسخ داد. "من." او قرار داده و او را کوچک دست در یکی از عظیم امده چهار سر ران. "شما می دانید وجود دارد یک آسانسور مناسب است؟" Lukas ادامه داد: نمی توان در هر نوع فیزیکی پریشانی. "اهمیتی نمی," او گفت: ریه های خود عملکرد.

Lukas شروع به احساس می کنم مثل شاید او بیش از حد قوی است. مردم به او نگاه عجیب و غریب. "من باید تن عضلات پایین" او به خودش گفت: chucking یک تخته سنگ بر سر او با مرده-مار اسلحه. "هر آنچه که بدان معنی است."

Lukas آنقدر قوی است که او می تواند پانچ خود را خنگ ویرایشگر که نگهداری گفتن او را که او توصیف انسان فیزیولوژی بودند عجیب و غریب و نادرست است. اما او این کار را نکرد چرا که او بزرگتر مرد به معنای واقعی کلمه به عنوان به خوبی به عنوان استعاری. "بنابراین اگر شما در انجام بازی رایانه دیوید؟" لوکاس گفت: تمام عضلات خود ناهمواری به طور معمول در همان زمان. "من فکر MinesFit." او حل و فصل به بهتر فکر می کنم توهین به بعد.

لوکاس می تواند احساس خود را در سلول های مغز شروع به خراب شدن. "این فقط به عنوان من همیشه مشکوک" او به خودش گفت:. "وجود یک همبستگی منفی بین قدرت بدنی و قدرت مغزی. من حق ضعیف باقی می ماند تا زمانی که من انجام داد." ذهن خود را تضعیف نکنید. "من امیدوارم که کسی وجود دارد خارج وجود دارد که حفظ کرده است به اندازه کافی هوش داستان من" او زمزمه.



tinyurlrebrandlybitlyis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.detny.im
آخرین مطالب